بونگ گی عادت داشت که همیشه این رویا را داشته باشد که از زندگیش چیزی بسازد. اما همه آن ها اکنون به یک خاطره قدیمی تبدیل شده اند. او چاق شده، تنبل شده، بی کار است، و در مجموع آدم دوست داشتنی نیست. در دنیای واقعی، مردم از دیدنش حالشان بهم می خورد. او هرگز دوست دختری نداشته و شب ها دیروقت درباره عکس زنانی که در اینترنت پیدا کرده خیال پردازی می کند. نحوه زندگیش او را می ترساند، اما او یک راه فرار دارد؛ زندگی آنلاینش. بازی کردن برای او تبدیل به همه چیز شده، و او در آن برتری خوبی دارد. بعد از یک شب بسیار طولانی و تنهای دیگر که با بازی کردن سپری شده، او بیدار می شود و زمانی که می فهمد به یک زن تبدیل شده، بسیار شوک زده می شود. یا به عبارت دقیق تر، به زنی که شبیه یکی از زنانی است که او در اینترنت با ولع به آن ها نگاه می کرده! او که گیج زده شده و نمی داند که به کجا و چه کسی باید مراجعه کند، در اینترنت به دنبال جواب می گردد. او در یک فروم(انجمن اینترنتی) به زن جوانی به نام سائه می برخورد می کند که به او پیشنهاد مشاوره می دهد. او به سرعت مسحور این زن می شود که اوضاع را بسیار پیچیده تر می کند. و مسائل وقتی عجیب تر می شود که بونگ گی تلاش می کند که از سانگ وو، قلدر مدرسه انتقام بگیرد در حالی که او برادر بزرگ تر سائه می است!(منبع: ویکی).